خشکسالی طبیعت ایران است/ مساله، سوءمدیریت است
دکتر ابراهیم مقیمی، محقق حوزه جغرافیا درباره چشم انداز آینده مساله آب در ایران میگوید: اگر سیستم تصمیم ساز یک جامعه یک سو نگر باشد یا فهم درستی از سیستم طبیعی ایران نداشته باشد، همه ساز و کارهای اقدامی خود را به سمت همان یک نگاه و در راستای همان کج فهمی، پیش میبرد. نشانه آن این خواهد شد که درصد زیادی از آبهای البرز میانی به سمت تهران منتقل خواهد شد، بسیاری از ثروت انباشته شده در تهران که از پرتو همان آب بدست آمده است برای ساخت خانههای ویلایی روانه دو استان مازندران و گیلان میشود، زمین زراعت دارای آب کافی و مناسب کشت، به علت ویلاسازی خراب میشود. پس دو جا خرابی به بار میآورد تهران – شمال ایران.
وی همچنین میافزاید: گمشده ما نداشتن دانش نیست بلکه گمشده این است که کسی باور به دانش ندارد و کمتر به این دانش باور دارند. کسانی پیشرو اجتماعی و پیشرو دانش شدهاند که قابلیت فکر و نظر آنها ضرورت اجتماعی را بر نمیتابد و ضرورت اجتماعی نیست. باید به مردم فرصت بدهند و نظرشان را بگویند و به اندیشمندان فرصت نظر داده شود و به این نظرات توجه شود.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا آینده با دکتر مقیمی، استاد تمام دانشگاه تهران در حوزه جغرافیای طبیعی را میخوانید:
_ چالش آب این روزها در کشورما زیاد مطرح میشود و نه تنها در استان خوزستان بلکه دیگر استانها نیز درگیر این مساله هستند. حتی اخبار و گزارشهایی از استانهای شمالی میرسد که به دلیل کمبود بارش دچار مشکلاتی در حوزه کشاورزی شدهاند. آیا این روال تداوم خواهد داشت و وضعیت کاهش بارشها در مناطق مختلف ایران در سالهای آینده قابل پیش بینی است؟ چقدر خشکسالی در کشور ما جدی است؟ مساله ای که مطرح میشود و گفته میشود این است که ایران آب دارد ولی به دلیل تقسیمات نامتناسب حوزههای آبی سفرههای زیرزمینی خشک و در واقع سو، مدیریتها باعث کم آبی شده است؟
تصمیمات در سطح ملی و در سطح سه قوه، مشکل ساز بوده است
این مساله، مساله ای ملی است. وقتی در این سطح مطرح میشود یعنی تصمیمات در سطح ملی مشکل ساز بوده است. یعنی آنقدر در حوزههای ملی دخل و تصرف شده و تصمیمات نابخردانه زیادی در سطح سه قوه مجریه – قضائیه- و مقننه گرفته شده است که حوزههای محلی را نیز تحت تأثیر قرار داده است و متاسفانه مکانهایی را که میتوانستند خود از نظر آب و کشاورزی و اشتغال و تدبیر خودکفا باشند، معیوب شده است. ما اختیاردار شدهایم و همه چیز را در نظام مدیریتی متمرکز و بی تجربه ومنفعت افزای انحصاری خلاصه کردهایم و در چنین فضایی تصمیم گیری میکنیم. زمین ایران – آب ایران _ هوای ایران- و شهرها و روستاها و کشاورزی و صنعت ایران در چنین هالهای به سر میبرد. بسیاری از فعالیتهای مخرب یا پشتوانه قانونی دارد و یا با حمایت مجری قانون انجام شده است و بنابراین خمایت قضایی نیز دارد. لذا باید ارکان و بنیانهای تصمیمات این سه قوا و نهادهای بالادستی و همتراز دیگر را در آنچه ما به آن کم آبی و یا مسئله می دانیم واکاوی کنیم- آسیب شناسی کنیم، راه حل شناسی کنیم.
_ من از بعد طبیعت عنوان میکنم؛ اینکه آیا اساساً خشکسالی ها قابل پیش بینی است؟ آیا میتوان به صورت کلی پیش بینی کرد که ایران در چند سال آینده خشکسالی خواهد داشت یا ترسالی؟ آیا پیش بینیهایی که بعضاً صورت میگیرد علمی است و قابلیت اعتنا دارد؟
طبیعت بسته دانشی خاص خود را دارد
اگر سیستم تصمیم ساز یک جامعه یک سو نگر باشد یا فهم درستی از سیستم طبیعی ایران نداشته باشد، همه ساز و کارهای اقدامی خود را به سمت همان یک نگاه و در راستای همان کج فهمی، پیش میبرد. نشانه آن این خواهد شد که درصد زیادی از آبهای البرز میانی به سمت تهران منتقل خواهد شد، بسیاری از ثروت انباشته شده در تهران که از پرتو همان آب بدست آمده است برای ساخت خانههای ویلایی روانه دو استان مازندران و گیلان میشود، زمین زراعت دارای آب کافی و مناسب کشت، به علت ویلاسازی خراب میشود. پس دو جا خرابی به بار میآورد تهران – شمال ایران. اینها به پشتوانه همان تصمیمات سه قوا که عرض کردم ایجاد شده است.
بررسی مسئله آب از بعد طبیعت یکی از ابعاد است. این مسئله برای فرد و جامعهای مهم است که طبیعت باور باشد نه خرافه باور. نه بی اعتنای به محیط طبیعی. من از بعد طبیعت عرض میکنم. کسی یا فردی که روی پل کارون در اهواز قرار میگیرد و با انداختن تربت امام حسین در رودخانه و در انظار، انتظار کاهش سطح سیلاب دارد، چه باوری به طبیعت دارد؟ چنین شخصی درس دینی و حوزوی خود را هم به بطالت آموخته است.
امروز هر موضوعی دانش مرتبط با خود را دارد. وقتی صحبت از طبیعت میکنید طبیعت بسته دانشی دارد، دین و ادبیات بسته دانشی دارند. اینکه بگوییم دانش طبیعت را داریم یا نه مساله این است که دانش آن را داریم ولی استفاده کننده از آن دانش را نداریم. یعنی کسی که امروز کار روی محیط و زمین را انجام میدهد دستش از دانش طبیعت شناسی کوتاه نیست، او در حوزه اجرا و سیاست گذاری و دانایی استفاده از طبیعت و محیط طبیعی، نادان است. از این رو همه اینها را خراب میکنیم. چون ما یک سویه نگر شدهایم، ما همه چیز را به سمت مسائل سیاسی و افراطی و خرافهای و سطحی نگری بردهایم، حتی در حوزه دینی نیز اگر بحث دین باوری است شاخصهایی وجود دارد ولی ما آن را به سوی افراطی گری و یک سو نگری سوق دادهایم. مثلاً میخواهیم مساله آب را با یک نگاه افراطی یک سو نگر و احساسی حل کنیم. میخواهیم مواد درسی را مرصوص کنیم، نمیشود. میخواهیم دانشگاهمان را پیش رو کنیم، نمیشود، میخواهیم بازارمان را با ثبات کنیم، نمیشود. میخواهیم از دله دزدیهای بازاری جلوگیری کنیم، نمیشود. چون سیستم اینطور است اگر سیستم یک سو نگر باشد و کج فهم، همه ساز و کارهای خود را به سمت همان یک نگاه میبرد و هدایت میکند.
باید شاخصهای طبیعت را در متن زندگی احیا کنید
اقتصاد مردم خوزستان وابسته به زمین – دام و آب است
باید به اندیشمندان فرصت نظر داده شود و به این نظرات توجه شود
بنابراین وقتی بخواهیم چند دانشی داشته باشیم و چند بینش باشیم منع وجود دارد، طبیعت لولو خورخوره نیست ولی در فرهنگ ما لولوخور خوره دیده میشود. قبلها هر وقت دانشمندی وقتی بحث طبیعت را میکرد، میگفتند گویی ماتریالیست هستید و می گویند اینها چیست؟ تهمت ماتریالیستی زدن به کسی که از دانش طبیعت برای زندگی بهتر دفاع میکند و وی را ترد و ترک کردن همان و به بار اوری خرابی پی در پی در محیط طبیعی، همان. من کتابی با نام «دیدگاهها در جغرافیای طبیعی» انتشارات دانشگاه تهران دارم که در چند صفحه آخر آن، زندگی اندیشی را در محیط طبیعی بحث کردهام. آنجا توضیح دادم طبیعت اندیشی، زندگی اندیشی است. این گناه نیست. یعنی صبح که بیدار میشوید به گل نگاه کنید. باید گل را ببینید نه یک مشت سیمان و آهن و دود و دم بی ابی و پژمردگی را. باید شاخصهای طبیعت را در متن زندگی احیا کنید وگرنه افسرده میشوید. اگر افسرده شدید باید بعدها با دارو خود را درمان کنید ولی این چاره کار نیست، این رفتن به بیراهه است. طبیعت خود دانش دارد؛ آب و هوا و خاک و خوراک ما که از محیط طبیعی میآیند و کار و زندگی ما همه بنیان طبیعی دارند. در خوزستان زندگی آن بندگان خدا به آب و زمین وابسته است چرا این نعمات را از آنها گرفتهایم. آن گاو میش همه زندگی او است، وابستگی وجود دارد و وقتی به حیوان نگاه میکند و میبیند تشنه است حاضر است خودش آب نخورد و به حیوان آب برساند. این تعلق، تعلقی تاریخی است و تعلق به زندگی است. این اقتصاد وابسته به دام و آب است. گمشده ما نداشتن دانش نیست بلکه گمشده این است که کسی باور به دانش ندارد و کمتر به این دانش باور دارند. کسانی پیشرو اجتماعی و پیشرو دانش شدهاند که قابلیت فکر و نظر آنها ضرورت اجتماعی را بر نمیتابد و ضرورت اجتماعی نیست. باید به مردم فرصت بدهند و نظرشان را بگویند و به اندیشمندان فرصت نظر داده شود و به این نظرات توجه شود. در همین موضوع کرونا اگر به نظر اندیشمندان توجه نشود و مردم به نظر خرافه گرایان توجه کنند به چه نتیجهای میرسند؟! در حوزه محیط زندگی و علوم طبیعی و… نیز به همین صورت است. اینها را حل کنیم بعد دنبال پیشبینی خشکسالی و ترسالی باشیم.
– آیا کشور ما در حال حاضر درگیر خشکسالی است؟
خشکسالی طبیعت ایران است
ما همواره در معرض خشکی و حرارت و کمبود آب هستیم
ده هزار سال از تمدن ایران میگذرد و این سرزمین گاهی خشک و گاهی مرطوب بوده است
ما در مواجهه با بالا و پایین شدن آب و هوا فراموشکار میشویم
آب فرش ایران است، وقتی برای خانه فرشی میخرید استمرار زمانی را در متن آن میبینید
ما به اینکه مردم به آینده خود فکر کنند کمک نکردهایم، تنها به قشری برای انباشت پول و ثروت کمک کردهایم
خشکسالی اجزایی از طبیعت ایران است، ما که به نیمکره شمالی نزدیک نیستیم. اگر ایران به جای سوئد بود هوایی سرد و مرطوب داشت، ما در نیمکره پایین و در عرصههای حرارتی هستیم. ما با عرض استوای حرارتی که عربستان سعودی است بیست درجه جغرافیایی فاصله داریم، ما در معرض خشکی و حرارت و کمبود آب هستیم ولی این مساله تاریخی است و مربوط به امروز نیست. ده هزار سال از تمدن ایران میگذرد و در طول این مدت این سرزمین گاهی خشک و گاهی مرطوب بوده است. ولی مردم خود را به این داشتن و نداشتن تطبیق میدادند ولی ما در مواجهه با بالا و پایین شدن آب و هوا فراموشکار میشویم و یک بار که بارش میآید فکر میکنیم همه چیز درست شده است. فرض کنید جیب شما زمانی پر از پول است و آن زمان شروع به مصرف میکنید حال زمانی میرسد که حقوق به شما نمیرسد و میمانید که چه باید بکنید، درحالی که باید سیاست و مدیریت و درایتی داشته باشید. چطور در اقتصاد خانه مدیریت میکنید؟ حتماً ذخیرهای یک ماهه و یک ساله پیش بینی میکنید مگر برنج را شش ماهه نمیخرید؟ این یعنی پیش بینی. شما وقتی خرید میکنید برای یک هفته خرید میکنید ولی گاهی باید تدبیر اصولی و اساسی بکنید. برای برخی کالاها باید یک ساله فکر کنید. آب فرش ایران است وقتی برای خانه فرشی میخرید استمرار زمانی را در متن آن میبینید و در کیفیت و نگهداری آن فکر میکنید. برای آب هم باید به همان صورت فکر کنید. چطور است که ما زمانی اینها را فراموش میکنیم؟ متاسفانه مسائل آن چنان سیاسی و سطحی شده است که این مسائل را فراموش کردهایم. در سطح مسئولین و در سیاست گذاریها و سطوح آموزشی و فرهنگی این مسائل فراموش شده است. انسان باید کمی هم فکر کند، ما به اینکه مردم به آینده خود فکر کنند کمک نکردهایم. ما تنها به قشری برای انباشت پول و ثروت کمک کردهایم. وایی بر ما که خلاف آنچه را عمل کردهایم که تاریخ و تمدن این سرزمین عمل کرده است. بندهای آبی تاریخی موجود در شوش، برای انحراف آب نبود برای صیانت از همین هور نشینان خوزستانی بود. میفهمید یا نه؟
_ با توجه به اینکه ۸۵ درصد از مصرف آب کشور در حوزه کشاورزی است آیا باید متناسب با این خشکسالی ها شاهد تغییر شغل در حوزه کشاورزی باشیم؟
باید تغییر در مصرف ایجاد شود نه تغیر شغل
به کشاورز فشار وارد میشود و مجبور میشوند کشت دو گانه و آب بر بکارند
نه؛ باید تغییر در مصرف ایجاد شود نه تغیر شغل: بلکه تغییر در الگوی مصرف لازم است. در شمال ایران در حدود ۴ ملیون هکتار زمین کشت برنج وجود دارد که رقم بسیار بالایی است اما ما آن زمینهای آب دار و هوا دار و رطوبت دار را خراب میکنیم و به جای آنها ویلا میسازیم و در اصفهان و خوزستان کم آب کشت برنج میکنیم. من ایرادی به مجلسیها داشتم مصوب کردهاند که گندم از کشاورز کیلویی ۴ هزار تومان خریده شود آنها نفهمیدهاند که این گندم بیش از ۸ هزار تومان برای کشاورز آب هزینه دارد. ۸ هزار تومان هزینه تولید دارد و این برای کشاورز صرف نمیکند و وقتی این را نکارد کشت دیگری میکارد و هندوانه و پیاز و گوجه و صیفی میکارد که بیشتر برای او صرف کند و البته آب بیشتری میخواهند. بروید در استان گلستان ببینید کشاورزان برای این که زنده بمانند، چه زحمتهایی را متحمل میشوند. گندم که حیاتیترین محصول سنتی است و فرهنگ و کار تولید آن در متن روستاهای ایران وجود دارد، ابزار آن را داریم و ارز بری ندارد، خاک ایران برای این محصول مناسب است و اقتصاد و قدرت ایران را تأمین میکند اما کاشته نمیشود. من در سوئد بودهام و مزارع آنها را دیدهام، بیشتر مزارع آنها مزرعه گندم است من پرسیدم که وقتی میتوانید کشت دیگری داشته باشید چرا گندم میکارید به من گفته شد: گندم کالای استراتژیک است و ما آن را به ماکارونی تبدیل میکنیم، این غله مورد نیاز مردم ما است و ما سعی میکنیم چیزی که مورد نیاز مردم ما است از خارج از مرزها تهیه نشود. ما ۹ میلیون تن واردات گندم داریم ولی از خودمان کیلویی ۴ تومان و ۵ تومان میگیریم و به کشاورز فشار وارد میشود و مجبور میشوند کشت دو گانه و آب بر بکارند که یک سال هست و یک سال نیست. آیا مجلس فکر میکند کیلویی ۴ هزار تومان سود کشاورز است؟! حالا من از استفاده از دانش و تکنولوژی جدید برای امایش کشاورزی صحبت کنم- دفاع کنم- بابا، کار از اساس خراب است.
_ شاید چون میخواهند قیمت نان بالا نرود!
مردم باید نان را به قیمت مناسب بخرند ولی نه از کیسه کشاورز
نان را من میخورم چرا کشاورز؟! چرا روی روغن و شیرینی جات و شکر و… این طور نیست؟ چرا روی سایر احتیاجات مردم اینطور عمل نمیشود؟ چرا روی مصالح ساختمالی به آن صورت عمل نمیشود؟ من یک شیر فلکه آب تولید داخل را گرفتم ۱۸۰ هزار تومان که یک شیر فلکه کوچک است. چدن کار و صنعت کار آب ایران را مصرف کرده و آن چیزی را که تولید کرده با قیمت محصول مشابه در خارج از کشور مقایسه میکند. درحالیکه آب این کشور مصرف شده است! آلیاژ از این کشور مصرف شده است. از سوبسید ملی استفاده شده است. بله مردم باید نان را به قیمت مناسب بخرند ولی نه از کیسه کشاورز. اگر میخواهند نان ارزان به دست مردم بدهند راه حل دارد. یارانهها را صرف نان بکنند چرا از کشاورز ارزان میخرند این کشاورز را بدبخت میکند.
_ آیا عقیده دارید کشاورزی باید با توجه به نوع اقلیم و آب و هوا رونق پیدا کند؟
ما الان در کرمان و رفسنجان و ساوه و سمنان و دامغان تمام آبهای زیر زمینی را بیرون کشیدهایم که پسته بکاریم
وقتی سفره آب خشک میشود در اصل ملت هستند که ضرر میکنند
بله و ما این را به هم زدهایم. زمانی پسته کاری مرغوب بود ولی ما الان تمام آبهای زیر زمینی را بیرون کشیدهایم که پسته بکاریم. پسته کاری را با اقلیمش گفتهاند نه با آبهای سرزمینی! نه با آبهای تعادلی. این همان فرشی است که عرض کردم. آب فرش ایران است. پسته را کیلویی دویست هزار تومان صادر میکنند درحالیکه پول آن به ملت بر نمیگردد ولی زمین و آب ملت پای این کار میرود. وقتی سفره آب خشک میشود زمین پای این کار میرود و در اصل ملت هستند که ضرر میکنند.
_ پس عقیده دارید ما مشکل آب نداریم، مشکل سو مدیریت داریم؟
مساله سو مدیریت – کج فهمی و ناباوری به دانش طبیعت است
بله مساله سو مدیریت – کج فهمی و ناباوری به دانش طبیعت است؛ تفکری که باعث این وضعیت شده و متن زندگی مردم را خراب کرده و طبیعت را از زندگی مردم گرفته است، محو کنید. نه اینکه تظاهرات خیابانی را محکوم کنیم، این افراد خوزستانی را آواره نکنید به عراق بروند و بگویند من از خوزستان ایران برای کار آمدهام؟! به کویت برود و بگوید من از خوزستان ایران برای کار آمدهام؟ به لبنان و بحرین و ترکیه و آلمان برود و بگوید من از خوزستان ایران برای کار آمدهایم؟! آبروریزی است؛ خوزستان نفت دارد خوزستان آب و خاک دارد. خوزستان فکر دارد. صاحب دارد. زمینه سوخته تحویل ندهید. وایی بر ما. یک مطلب اجتماعی را عرض کنم، زادگاه من خوانسار است. یادم میاد وقتی ۸-۷ ساله بودم، در محفلهای کوچک اجتماعی و خانوادگی زمستانی جلسات قران بر قرار بود. یک شب در هفته و هر نوبت خانه یکی بود. خدا رحمت کند کربلایی حسن را، مدیریت میکرد. پایان جلسه گفتگوی آزاد بود. هر کس از دری میگفت. یکی از مطالب که زیاد تکرار میشد خبر رفتن بعضی در زمستان به خوزستان – خصوصاً خرمشهر – ابادان و اهواز برای کار بود. طوری که حتی من بچه سال هم وسوسه میشدم که برم. حالاچی؟ چه کردیم ما؟
_ چند درصد از منابع نفتی ایران از خوزستان تأمین میشود؟ آیا میتوان گفت اقتصاد ایران به خوزستان وابسته است؟
هشتاد درصد از منابع نفت و گاز ایران از استان خوزستان است
هشتاد درصد از منابع نفت و گاز ایران از استان خوزستان است. اگر این را نداشته باشیم چه خواهیم داشت؟ آیا این مردم شایسته این هستند؟!
_ طرحهایی پیاده شده است از جمله باز کردن سد کرخه این موارد را چطور میبینید؟
مردم تشنه شدند و با دبه به دنبال آب بودند
اینها را باید زودتر از این انجام میدادند تا اعتراضات مردمی مدیریت شود. باید نگاهی به سد کرخه میداشتند و بعد میدیدند مردم چه میکشند. مردم تشنه شدند و با دبه به دنبال آب بودند و بعد سر و صدای آنها در آمد. چرا این مردم را ندیدند؟ آقایان استاندار آقایان روحانیون آقایان فرمانداران چرا ندیدند؟ آنها دله خود را برداشته بودند و با گریه به دنبال آب بودند.
_ شاید مدیران اعلام کنند که مسائل اقتصادی مطرح است و مساله تأمین برق است…
همه اینها توجیه دارد؛ ما در ابتدای انقلاب یک میلیون تن تولید فولاد داشتیم که در ذوب آهن اصفهان بود ما بعد از سی چهل سال به تولید حدود سی میلیون تن رسیدهایم. ما کشور تولید کننده فولاد شدهایم و افتخار میکنیم که صادر کننده فولاد هستیم و فولاد ما به خارج از کشور میرود، ولی این فولاد با چه آب و چه هزینهای تولید میشود؟ این تولید چقدر آب مصرف میکند و چقدر خاک را ضایع میکند؟ نیاز تولید فولاد ایران چقدر است؟ نیاز فولاد ایران برای اینکه وارد کننده نباشم سی میلیون تن نیست. من کشورم را ویران میکنم و فکر میکنم که آباد میکنم.
_ در واقع ما در حال از بین بردن منابع طبیعی و زیرزمینی خود هستیم تا سودی ببریم ولی باز هم مردم منفعت این سود را نمیبرند…
عشق به توسعه ارزشمند است ولی نه توسعه کور
ما توسعه شتابان کور و بی هدف داریم
این صادرات، ارز میشود و بر نمیگردد و اگر هم برگردد خرج مردم نخواهد شد و به جیب رانتیها میرود. این مساله بزرگی است البته مسائل ریشهای است و یک بعد طبیعت است. عشق به توسعه ارزشمند است ولی نه توسعه کور. من بارها این مطلب را عرض کردهام، در کتاب دیدگاهها و فلسفه جغرافیای طبیعی و در کتاب دانش مخاطرات و در کتاب تغییرات محیطی – نیز به این موضوع اشاره کردهام. انتشارات دانشگاه تهران این کتابها را چاپ کرده است؛ گفتهام که ما توسعه شتابان کور و بی هدف داریم. هم شتابان است و هم کور است و هم بی هدف است. منظور من از کور توهین به نابینایان نیست بلکه منظور من نادیده انگاشتن است. وقتی کسی نابینا است هدفی دارد جادهای را دانسته میرود. این توسعه شتابان برای چیست؟ ما کشورهای غربی را از اینکه چه شده است منع میکنیم ولی خودمان کورکورانه و شتابان به سمت توسعهای بی هدف میرویم.
_ کشورهایی که منابع طبیعی نقت و گاز دارند آیا موفق به توسعه کشورشان شدهاند؟
پایههای ایران نباید آنقدر سست و لرزان باشد
یارانهها، مردم کشور را به سمت فقر پنهان و آموخته شده هدایت میکند. به مردم فرصت فکر کردن و کار بدهید
زیستی فقیرانه که به مردم آموخته میشود
مثلاً دبی و بحرین و عربستان تولید کننده نفت هستند آنها هم توسعه موزون ندارند و آسیبهای آنها نیز بعدها مشخص خواهد شد ولی این کشورها کنترل شده هستند. بحرین چقدر جمعیت دارد؟ این کشور تولید کننده نفت است و برنامه ریزی کرده و سرمایه گذاری خارجی دارد. ایرانیها به بحرین میروند و در بحرین سرمایه گذاری میکنند ولی یک بحرینی در ایران و در خلیج فارس و در جزایر ما سرمایه گذاری نکرده است. این کشورها پایههای لرزان دیگری دارند ولی پایههای ایران نباید انقدر سست و لرزان باشد. آنها که انقلاب نکردهاند و ادعای آزادی و شرافت ندارند و در مرزهایشان کشته و شهید ندادهاند و به دنبال خود کفایی و ترقی و فتح کردن قلهها نیستند. هر عربستانی اگر پانصد یا هزار دلار در ماه به او بدهند دیگر چیزی نمیخواهد. ۴۰ هزار تومان یارانه به ایرانیها داده میشود که کشور را به سمت فقر پنهان و فقر آموخته شده هدایت کرده است. فقری که طرف نمیداند فقر است. یعنی فرد میآموزد و یاد میگیرد که فقیر باشد و از همین آب آلوده و هوای آلوده استفاده کند و با همین داروها درمان شود و از مواد غذایی مشکل دارد تغذیه شود و از همین مواد درسی و آموزشی بی بنیان آموزش ببیند و پای همین فیلمهای بی پایه و اساس و چرت و پرت که فکر میکنند مردم را میخندانند و شاد میکنند بنشینند. اینها فقرهای آموختنی است. زیستی فقیرانه که به مردم آموخته میشود وقتی مردم اینطور شدند نمیتوان مطلوبها را به آنها نشان داد. این مردم به هر کجا بروند عقبتر هستند و احساس حقارت میکنند. این همان زمین سوخته تحویل دادن است. وقتی فقر خودخواسته و آموختنی شد و آموخته شد که مردم فقیر زندگی کنند این انتظار که فکر کنند رفاهی و توسعهای و هوایی و خاک سالم و خاکی آنچنانی و آدم سالم وجود دارد اینها دور از انتظار است. کوتاه این که به جوانهای این کشور فکر کنید. آنها را دریابید. اینها مهمتر از هردارایی هستند. به آنها فرصت کار بدهید. خدایا از تقصیرات من بگذر.